[ad_1]
مرکز تاریخی یک روستا در استریا – عکس آندره پاندینی
ابتدا “توطئه سکوت” ، سپس خاطره ای که به عنوان کارمند استفاده می شود. نگاهی به مرز شرقی به لطف بازبینی مقاله “گودال ها چطور؟” نوشته اریک گوبتی
(در اصل در تاریخ منتشر شده است www.michelenardelli.it )
سالها است که سعی در مقابله با فاجعه ای که در قرن بیستم در تقاطع تاریخی ، فرهنگ ها ، جمعیت ها رخ داده است ، که – بسته به نقطه نظر – مرز شمال شرقی یا شمال غربی ، آدریاتیک فوقانی ، آستانه بالکان یا مرغ بین لاتین ، اسلاوی و آلمان ژرمنی ، جلوگیری از قرائت مانوی و ملی گرایی.
و اریک گوبتی به خوبی در آنچه در هفته های اخیر منتشر شده است ، و سپس سوراخ ها ، برای لزوم تجدید نظر در مفاهیمی که در خواندن این وقایع (و به طور کلی در جغرافیای سیاسی قدیمی) غالب بوده است ، به عنوان آغاز کار خود نشان می دهد. . ، با شروع “دولت-ملت” ، که چنان انحرافی به وجود آمد و قرن را به طرز فجیعی مشخص کرد ، همانقدر که بی توجهانه آن را به سرعت پشت سر گذاشتیم.
به ویژه برای کسانی که در این درختان لیندر بسیار به دنیا آمده اند ، نادیده گرفتن این درهم آمیختگی (یا بهتر بگوییم آن مربا) هویت ، بین ریشه های ملی باورنکردنی ، ثبت های فلج ، توپونامی ، به اراده قدرت قدرت ، دشوار است. لحظه ، وابستگی و داستانهای سرزده.
در بی طرفی من ، سعی کردم با صحبت در مورد این منازعه ، بدون افتادن در ابتذال غالباً لفاظی طرفین ، تقریباً همیشه با ساختن پلهای ناخواسته و کم ارزش ، وقایع را در متن تاریخی و ژئوپلیتیکی که این داستان پیچیده در آن قرار دارد ، اجتناب کنم. حقایق را تأیید کنید و درد هر یک را تأیید کنید. با استفاده از کار ارزشمند کسانی که با چنین رویکردی و ظرفیت بسیار بیشتر برای بازسازی تاریخی ، بخش قابل توجهی از تعهد خود را به تاریخی که ما از آن صحبت می کنیم اختصاص داده اند.
با این حال ، باید اذعان کرد که تاکنون “توطئه سکوت” بر داستان ها ، تبلیغات ، حافظه ای که به عنوان چوب برای باز نگه داشتن زخم ها و تغذیه از آنها استفاده می شود ، غلبه کرده است. سیاست هایی که به اجماع عادت کرده اند تا حقیقت و رسیدگی به منازعات ، کارهای دیگر را انجام داده اند.
بنابراین به نظر می رسید که کار کسانی که به عنوان یک مورخ ، ناظر یا غیر از این – برای نشان دادن مسیرهای حقیقت و سازش (از جمله کمیسیون مشترک تاریخی / فرهنگی ایتالیا-اسلوونی) تلاش می کردند در برابر رنسانس. تقسیم و کینه ای که نمایندگی های تلویزیونی در آن سهیم بودند و این باعث ناسیونالیسم و فاشیسم شد.
در این زمینه ، کار اریک گوبتی ، که به یک جزوه زیرک که توسط لاترزا منتشر شده ، سپرده شده است ، مهم است. این کار به دور از طرح یک حقیقت تاریخی دیگر ، یا تلاش برای انکار یا کوچک شمردن فاجعه نادرست تعریف شده گودالها یا بیرون راندن جمعیت از سرزمینی که در آن ساکن هستند ، این کار به دنبال “واقعه تاریخی را به واقعیت خود برگردانید”نشانگر پویایی وقایع و عواقبی است که منجر شده است.
بنابراین یک پیشنهاد خواندن است. در این سطرها ، من فقط می خواهم به موضوع کلی که Gobetti ارائه می دهد ، نگاهی بیندازم ، شروع می کنم با توجه به اینکه شاید در شرایط آب و هوایی نمایندگی مانوی که امروزه پیش پا افتاده است اما مفید است: تفسیرها هیچ خیری از یک سو و هیچ شر دیگری وجود ندارد ، بدون اینکه بخواهیم مسئولیت های فاشیسم و نازیسم را زیر سوال ببریم ، زیرا آنها قرن بیستم را با کلاله های شر مطلق مشخص کردند. اما نیاز به تأمین عناصری برای توسعه جمعی درگیری که گذشته از آن نمی گذرد.
این گذشته دردناک است که فکر می کنیم ایتالیا ، با تمایل به استعمار ، در آفریقا و بالکان ، در آدریاتیک فوقانی و در تیرول جنوبی درد و مرگ کاشته است. به نام یک “ملت” مصادف با “دولتی” که عملاً تا قرن نوزدهم وجود نداشت. همانطور که گوبتی می نویسد ، این “جامعه خیالی” که پایه ای برای تولد ملی گرایی ها بود.
ترافیکی که ناسیونالیسم در این قسمت کوچک از اروپا ایجاد کرده است ، در شکل یکی از به اصطلاح قهرمانان Risorgimento ایتالیا ، Guglielmo Oberdan به خوبی نشان داده شده است. حیف است که او در بدو تولد ویلهلم اوبردانک نامیده شود ، “نام آلمانی ، نام خانوادگی اسلوونیایی ، هویت ایتالیایی”.
همین ترافیک باعث این امر می شود “از سال 1918 ، این منطقه ، که … محل تلاقی جمعیت ها و فرهنگ هاست ، برای اولین بار در تاریخ خود بخشی از کشوری شد که کاملاً با یک ملیت شناخته می شود.”. اگر به الحاق مدرن تیرول جنوبی فکر کنیم و زخمها هنوز هم باز هستند ، این داستانی است که از نزدیک می دانیم ، با وجود سطح بالای خودگردانی.
سو mis استفاده از کلمات به این معنی است که اصطلاحات دولت و ملت به عنوان مترادف با سهل انگاری استفاده می شود ، چه رسد به آنچه در دهه 1940 می تواند با اصطلاحات “فاشیسم” و “ایتالیایی” یا “اسلاوها” ، “چریک ها” و “کمونیست ها” رخ دهد. همپوشانی هایی که منجر به نتایج فاجعه بار می شود ، حتی اگر وقایع نشان دهند how واقعیت چقدر پیچیده تر بود. فقط یک واقعیت: پس از 8 سپتامبر 1943 ، بین 20 تا 30 هزار سرباز ایتالیایی در مقاومت چریکی یوگسلاوی شرکت خواهند کرد.
در این ارتباط ، باید اذعان کرد که مقاومت یوگسلاوی در طول جنگ جهانی دوم از نظر استثنایی در مسدود نگه داشتن بسیاری از لشکرهای ورماخت در منطقه بالکان که در غیر این صورت ممکن است در سایر جبهه های اروپا درگیر شوند ، دارای ارزش استثنایی بود. یوگسلاوی تنها منطقه اروپایی خواهد بود که خود را از فاشیسم و نازیسم خلاص خواهد کرد ، با بهای انسانی که در اروپا برابر نیست و باید آن را به رسمیت شناخت. اما در ناسیونالیسم احیاگر ایتالیایی اثری از این شناخت وجود ندارد.
من می دانم که چگونه قربانیان زمین لغزنده هستند. و کتاب گوبتی این را تشخیص داده و به خواننده در این باره هشدار می دهد. اما استفاده از آن در سالهای اخیر شرم آور نیست. آیا می خواهیم در مورد تعداد جنگ جهانی دوم صحبت کنیم؟ چه کسی خواستار این جنگ بود که باعث حدود 68 میلیون تلفات نظامی و غیرنظامی شد؟ آیا می خواهیم در مورد اردوگاه های کار اجباری ، اعدام های کوتاه مدت ، ایتالیایی سازی اجباری و تبعید در تجاوزات ایتالیایی ها در بالکان یا آفریقا صحبت کنیم؟
البته انتقام وجود داشت. “آنچه در مرزهای شرقی اتفاق می افتد ، حداقل تا حدی بخشی از” مرحله نهایی “عظیم مشترک در کل قاره اروپا است. در همه جا ، در پایان جنگ ، پاکسازی های خشونت آمیز ، محاکمات کوتاه مدت ، حتی قتل عام غیرنظامیان که به نظر می رسید با نازی ها همکاری می کنند ، وجود داشت. “.
بنابراین چگونه نمی توان سوراخ های زیرزمینی و خروجی را در این زمینه قرار داد؟ این حفره های طبیعی با منشأ کارستی ، در زمان صلح و همچنین در جنگ به عنوان مخفیگاه یا دفن عجولانه مورد استفاده قرار گرفتند. و در طول جنگ جهانی دوم ، همه مدعیان از آن استفاده می کنند. البته ، این یک فاجعه بود ، زیرا قتل ، به عنوان انتقام ، شیارهای عمیقی از نفرت و سو mis تفاهم را حفر می کند. اما امروز ما فرا خوانده شده ایم تا تاریخ تکرار نشود.
نه برای توجیه ، بلکه برای درک. این کار باید از طریق فرایندهای درگیری و آشتی انجام شود. آیا با پایان جنگ جهانی دوم نظامی گری ریشه کن شده است؟ در نیمه دوم قرن بیستم چند جنگ برای ایجاد برتری و مناطق نفوذ انجام شد؟ آیا ایده بازدارندگی برای توجیه رشد نمایی هزینه های نظامی پرورش نیافته بود؟
این حافظه باید در تأمل درام های ملی گرایی و نظامی گری در همه نسخه های آنها باشد. زیرا تنها با ترک این الگوی که جنگ چیزی بیشتر از ادامه سیاست از طریق دیگر نیست ، می توان واقعاً ورق را ورق زد.
آیا به عضویت در OBC Transeuropa فکر کرده اید؟ شما از کار ما پشتیبانی خواهید کرد و مقالات پیش نمایش و محتوای بیشتری دریافت خواهید کرد. مشترک شدن در OBCT!
[ad_2]